English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5987 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fescennine U خارج ازاخلاق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
pornography U نقاشی یانوشته خارج ازاخلاق درباره مسائل جنسی
Other Matches
out of bounds U خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
hooked medallion U ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
out [of] <adv.> U خارج [از]
off side U خارج از خط
outed U خارج
outsides U در خارج
off U خارج از
outsides U خارج
outside U در خارج
outside U خارج
non-combatants U خارج از صف
non-combatant U خارج از صف
non combatant U خارج از صف
out- U خارج
outside [of] <adv.> U خارج [از]
out of U خارج از
per U خارج از
out of tune U خارج
aroint U خارج شو
abroad U خارج
externally U از خارج
external U خارج
outwith [Scotish E] <adv.> U خارج [از]
forth of U خارج از
out-of- U خارج از
out U خارج
externals U خارج
out U خارج بیرون
out of line U خارج از خط جبهه
out of door U خارج ازمنزل
out- U خارج بیرون
issue U خارج شدن
issued U خارج شدن
out of phase U خارج از فاز
extramarital U خارج ازدواجی
out U خارج از حدود
expulse U خارج کردن
extraterritorial U خارج الارضی
irrelevant U خارج از موضوع
out- U خارج از حدود
quotients U خارج قسمت
quotient U خارج قسمت
outed U خارج از حدود
outed U خارج بیرون
exterritorial U خارج الملکتی
overseas U خارج ازکشور
To fall out. U از صف خارج شدن
derailing U از خط خارج شدن
derailed U از خط خارج کردن
derailed U از خط خارج شدن
derail U از خط خارج کردن
derail U از خط خارج شدن
The train ran off the rails. U قطار از خط خارج شد
eccentrics U خارج از مرکز
eccentric U خارج از مرکز
not to the point U خارج از موضوع
derailing U از خط خارج کردن
derails U از خط خارج شدن
derails U از خط خارج کردن
eject U خارج کردن
ejected U خارج کردن
ejecting U خارج کردن
ejects U خارج کردن
foreign market U بازار خارج
extravascular U خارج رگی
extrauterine U خارج رحمی
neither here nor there U خارج ازموضوع
popping U خارج شدن
out of question U خارج از موضوع
without U بطرف خارج
extramundane U خارج دنیایی
extra spectral U خارج طیفی
extra regular U خارج ازقاعده
extra-marital U خارج از زناشویی
out of action U خارج ازنبرد
extra professional U خارج حرفهای
extra cosmical U خارج ازعالم
extraneous U خارج از قلمروچیزی
alfresco U خارج از منزل
from the outside U از خارج [از جایی]
extracellular U خارج سلولی
extramarital U خارج از زناشویی
beside the question U خارج از موضوع
off season U خارج از فصل
off center U خارج از مرکز
outdoors U خارج از منزل
torts U خارج از قرارداد
tort U خارج از قرارداد
extragalactic U خارج کهکشانی
acentric U خارج از مرکز
off duty U خارج از نگهبانی
standaway U خارج از بدن
off duty U خارج از خدمت
unship U خارج کردن
nonsense U خارج از منطق
exit U خارج شدن
inaccessible <adj.> U خارج از دسترس
phase out U خارج کردن
oversea U خارج از کشور
over the side U خارج از ناو
double out U 081 خارج
ouyby U خارج از دور از
egress U خارج شدن
exits U خارج شدن
abaxile U خارج از مرکز
begone U خارج شو عزیمت کن
outbound U خارج ازمحدوده
outbound U مربوط به خارج
to fall out U خارج شدن
to pass off U خارج شدن
anieoro U از داخل به خارج
void U خارج شدن
extraction U خارج کردن
ungracious U خارج از نزاکت
submultiple U خارج قسمت
to rule out U خارج کردن
emigration U مهاجرت به خارج
emissive U خارج شونده
beside the mark U خارج ازموضوع
out of proportion U خارج از اندازه
issues U خارج شدن
discharge U خارج کردن
discharges U خارج کردن
out of doors U خارج ازمنزل
bring out U خارج کردن
abroad خارج از کشور
from out of town U از خارج [از شهر]
out-of- U در خارج بواسطه
from outside U از خارج [از شهر]
inaccessible U خارج از دسترس
outboard bearing U یاتاقان خارج
out of turn U خارج از نوبت
out of U در خارج بواسطه
outbye U خارج از دور از
blow out U به خارج دمیدن
soto uke U دفاع از خارج
outside U به سمت خارج
outsides U به سمت خارج
away U دوراز خارج
endarch U متشکل در خارج
cross country U خارج از جاده
off key خارج از مایه
ablate U بریدن و خارج کردن
disarms U از ضامن خارج کردن
disarmed U از ضامن خارج کردن
table U از دستور خارج کردن
derailment U از خط خارج شدن ترن
derailments U از خط خارج شدن ترن
exurbanite U ساکن خارج شهر
decivilize U از تمدن خارج کردن
expatriate U شهروند مقیم خارج
quotient U خارج قسمت [ریاضی]
disarm U از ضامن خارج کردن
I am not up to it . It is beyond my control. I cannot cope . U از عهده من خارج است
bow out U باتعظیم خارج شدن
dead ball U توپ خارج ازبازی
greshams law U را از جریان خارج میکند
citizen abroad U شهروند مقیم خارج
expat [colloquial] U شهروند مقیم خارج
tabled U از دستور خارج کردن
tables U از دستور خارج کردن
tabling U از دستور خارج کردن
disseise U ازتصرف خارج کردن
external operation U عملیات خارج از مملکت
extern U فاهری واقع در خارج
ration U خارج قسمت سهمیه
rationed U خارج قسمت سهمیه
endarchy U امتداد از مرکز به خارج
eversion U پیچش کف پا به طرف خارج
rations U خارج قسمت سهمیه
laymen U خارج از حرفه یا فن خاصی
layman U خارج از حرفه یا فن خاصی
subliminally U خارج ازمرحله اگاهی
expellent U خارج کننده دافع
exfiltration U خارج کردن از میدان
exoenzyme U انزیم خارج سلولی
expellant U خارج کننده دافع
stick to the point U از موضوع خارج نشوید
defenestration U پرتاب به خارج پنجره
outward U بطرف خارج بیرونی
extramural U مربوط به خارج از دانشگاه
anomalous U خارج از رسم بیمورد
extramural U خارج از حصار شهر
to go abroad U به خارج [از کشور] رفتن
extrajudicial U خارج ازصلاحیت قضایی
belched U بازور خارج شدن
obsolescent U از رده خارج شده
abaton U [محل خارج از دسترس]
belches U بازور خارج شدن
belching U بازور خارج شدن
face U [نمای خارج ساختمان]
deviate from the main subject U از موضوع خارج شدن
extrajudicial confession U اقرار در خارج دادگاه
subliminal U خارج ازمرحله اگاهی
expectorate U ازشش خارج کردن
defecated U خارج کردن مدفوع
lay U خارج از سلک روحانیت
belch U بازور خارج شدن
out of [outside] office hours U خارج از ساعات اداری
outbound cargo U بار خارج از کشور
Recent search history Forum search
2off-season
2purchase off the registry
2purchase off the registry
1recreationist
0عشق تنها چیزی هست که اگر واقعی شو بدست بیاری
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com